خاندان ترمانینی
تِرمانینی، خاندانی از
علما و
فقها و مفتیان شافعی
حلب در قرن سیزدهم و چهاردهم است.
نسب این
خاندان به
عبداللّه بن مسعود، صحابی مشهور، می رسد.
مولد این خاندان قریه تِرمانین در غرب
حلب بوده است.
از افراد شناخته شده این خاندان میتوان به سه تن اشاره کرد:
محمد نورالدین بن عبدالکریم،
مفتی و مؤلف.
در ۱۱۹۸ به
دنیا آمد.
در حلب،
قرآن و مقدمات عربی و
علوم دینی را از پدر خود و دیگر
علما آموخت.
او در ۱۲۲۰ برای ادامه تحصیل به
دانشگاه الأزهر مصر رفت و از علما و استادانی چون شیخ محمد شنوانی، شیخ حسن قویسنی، شیخ حسن عطّار، شیخ عبداللّه شَرقاوی
علم آموخت
و در ۱۲۳۳ به حلب بازگشت و در جامع اموی و مدارس عثمانیّه و قرناصیّه به
تدریس پرداخت.
در ۱۲۳۸ به سمت مفتیِ مذهبِ شافعی برگزیده شد، و تدریس در مدرسه رحیمیّه نیز به او واگذار گردید.
محمد تألیفات متعددی داشته است، از جمله:
حاشیه بر منهج الطلاب در فروع فقه شافعی؛ شرح عقودالجمان در
علم معانی بیان؛ شرح تهذیب در
علم منطق؛ شرح آجرومیّه؛ و مجموعه فتواهای خود او در
علم نحو.
ترمانینی مجموعه شعری نیز داشته است.
وی نزد بزرگان حلب از موقعیت خاصی برخوردار بود.
زمانی که ابراهیم پاشای مصری حلب را تسخیر کرد، محمد در جلوگیری از مفاسد اجتماعیِ قوای مصری سهم بسزایی داشت.
وی در ۱۲۵۰ درگذشت.
احمد بن عبدالکریم،
مفسر،
مفتی،
متصوف و مؤلف.
در ۱۲۰۸ به
دنیا آمد، در شش سالگی با پدرش به حلب هجرت کرد و به
حفظ قرآن و خواندن دیگر علوم مقدماتی پرداخت، در ۱۲۳۰ برای تکمیل تحصیلات به
قاهره رفت و در دانشگاه الازهر به تحصیل
علوم عقلی و نقلی پرداخت.
او در سلوک و طریقت روش خلوتیّه را از شیخ احمد صاوی اخذ کرد.
پس از سیزده سال تحصیل در الازهر، در ۱۲۴۳ به
حلب برگشت.
در ۱۲۵۰، پس از فوت برادرش محمد، متولی ایفای وظایف او در امر فتوا و تدریس شد و تا ۱۲۹۳ که درگذشت، به تدریس و فتوا و تألیف مشغول بود.
وی در علوم مختلف تألیفاتی داشته و به گفته
طبّاخ بیست تألیف و کتابی در هفت مجلد در
علم کیمیا داشته است.
عبدالسلام بن محمد بن عبدالکریم، مفتی و
ادیب و
محدّث.
در ۱۲۳۸ به دنیا آمد، علوم مقدماتی متداول را از پدرش فراگرفت، در ۱۲۵۰ به قصد ادامه تحصیل با پدرش به
مصر رفت و در همان
سال پدر خود را از دست داد.
عبدالسلام در جامع الازهر به یادگیری علوم و فنون مختلف پرداخت؛
حدیث و
تفسیر را از
طنطاوی و دیگران و
علوم عقلی و نقلی را از شیخ احمد بَهیّ فراگرفت.
هم زمان با تحصیل در الازهر، به
تدریس نیز اشتغال داشت.
در ۱۲۶۶ پس از شانزده سال
تعلم و
تعلیم، و با دریافت
اجازه روایت از عموم علمای الازهر به درخواست عمویش، شیخ احمد، به حلب برگشت.
عبدالسلام در راه بازگشت از مصر به
قدس رفت و با افاضل آنجا دیدار کرد و از آنجا به
بیروت و
شام رفت واز علامه کُزبری اجازه روایت حدیث گرفت، سپس به حلب رفت و با هدایت عمویش در جامع صروی به
تدریس پرداخت و پس از فوت عمویش، مدرّس مدرسه رحیمیّه شد.
بسیاری از
علما از وی
علم آموختند، از جمله شیخ احمد زویتینی، شیخ سعید سنکری، شیخ احمد کواکبی و شیخ عبداللّه سلطان.
پس از آن در جامع اموی به تدریس حدیث پرداخت.
بزرگان و اعیان حلب، از جمله جمیل پاشا حاکم حلب، در درس حدیث او حاضر میشدند.
عبدالسلام در
فن شعر و
نثر مهارت بسیاری داشته و
قواعد فقهی و مطالب علمی و دینی را به نظم در میآورده است.
وی دیوان شعری داشته که قسمت اعظم آن از بین رفته است.
تاریخ درگذشت او را ۱۳۰۵ نوشته اند.
از تألیفات اوست:
ذخائر الآثار فی تراجم رواة الحدیث و الآثار؛ تذکرة الوعاظ لجمیل المعانی و الالفاظ در حدیث؛ لطف التعبیر علی شرح التحریر در فقه شافعی؛ رفع الخلاف والشقاق فی احکام الطلاق.
(۱) زرکلی.
(۲) محمدراغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، چاپ محمد کمال، حلب ۱۴۰۸ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸ـ۱۹۸۹.
(۳) کحّاله.
(۴) زکی محمد مجاهد، الاعلام الشرقیة فی المائة الرابعة عشرة الهجریة، بیروت ۱۹۹۴؛